کلید های نهج البلاغه 3

ساخت وبلاگ

خطبه 3- (خطبه شقشقیه)

27- در حالی که جایگاه من نسبت به خلافت مانند محور آسیاب است نسبت به آسیاب، ابی قحافه لباس خلافت به تکلف پوشیده است.(ر.1)

28- پیوسته می اندیشیدم که با دست بریده (تنها) حمله کنم.یا طاقت بیاورم بر ظلماتی که «پیر» را فرسوده و «کودک» را «پیر» و دین دار را تا پایان عمر در «چنگال رنج و غم»گرفتار می کند.(ر.3)

29- ولی من شکیبایی کردم در سخت ترین شرایط همچون انسان «خار در چشم» و «استخوان در گلو» در حالی که می دیدم حقم به یغما و غارت این و آن می رود.(ر.4)

30- شگفت آور اینکه «ابوبکر» در «حیاتش» تقاضا می کرد خلافت را از او پس گیرند ولی مقدمات انتقال خلافت را بدون مراجعه به افکار و آراء عمومی برای «عُمَر» فراهم می کرد،و چه محکم و سفت و سخت به «شتر خلافت»چسبیده بودند و به نوبت می دوشیدند.(ر.6)

31- ابوبکر خلافت را در حوزه و شخصیتی «خشن و سخت گیر» قرار داد که «دافعه اش» در «حد اعلی» بود و مکرر می لغزید و عذر خواهی می کرد.(ر.7)

32- زمام دار همچون سوار کاری است که سوار بر شتری چموش است،اگر مهارش را محکم گیرد،«بینی» مرکب را می درد و اگر رها کند خود به هلاکت می افتد،(اگر سخت و قاطعانه عمل کند منجر به عکس العمل حادِّ مردم می شود و اگر با تساهل و تسامح رفتار کند،ارزش ها پایمال خواهد شد.(ر.7)

33- به خدا قسم مردم در سیاست داخلی «خلیفه دوم»گرفتار شدند به موضع گیری های «نسنجیده» و «تند خویی» و هر دم رنگ عوض کردن خلیفه و من در این دوران طولانی با رنج و مشقت شدید صبوری ورزیدم.(ر.8)

34- وای خدا چه شورایی؟کِی در جایگاه برتر من نسبت به نخستین آنان تردیدی وجود داشت که اکنون در ردیف چنین کسانی باشم.(البته به خاطر مصالح اسلام با آنان به معارضه بر نخواستم)و با فرود و فرازشان هماهنگ شدم.(ر.9)

35- تا اینکه عثمان خلیفه شد،عثمانِ شکم گنده که اکثر اوقاتش بین دستشویی و آشپز خانه سپری می شد و فامیلش با او اموال مسلمین را می بردند و می خوردند،مانند شتر گرسنه ای که به علف بهاری رسد.(ر.11)

36- از هجوم مردم بعد از عثمان نگران شدم که مانند انبوهی «کفتار»از هز طرف به سویم روی می آوردند چنان که حسن و حسینم در ازدحام مردم دچار فشار و تنگنا شدند.(ر.12)

37- همین که در پاسخ آن همه اصرار به اصلاح جامعه برخواستم،موضع گیریها آغاز شد،جمعی بیعت شکستند،عدهّ ای بی دین شدند و گروهی از قبول حق سر بر تافتند.(ر.14)

38- به خدا قسم آیه «علو» را شنیدند و خوب فهمیدند ولی زینت و جلوه دنیا نگاهشان را تسخیر کرده بود. (ر.15)

39- به خدایی که شکافت دانه را و آفرید انسان را اگر حضور حاضران (یعنی مردمان عاشق بیعت) نبود و اگر با وجود یاور حجت بر من تمام نشده بود و اگر نبود که خداوند از علماء امت پیمان گرفته بر «شکم بارگی» ستمگر و گرسنگی مظلوم صبر نکنند،مهار «شترخلافت» را بر پشتش می افکندم.(ر.16)

40- سوگند می خورم دنیای مادی شما در برابر روح بزرگ علی(ع) بی ارزش تر از «ترشح عطسه بز» است.(ر.18)

وقل جاء الحقّ وزهق الباطل...
ما را در سایت وقل جاء الحقّ وزهق الباطل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheikh3a بازدید : 167 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 16:44